- اجابت کردن
- پذیرفتن قبول کردن مستجاب کردن گردن نهادن خواهش و مراد کسی را بر آوردن روا کردن، دفع فضول کردن، یا اجابت کردن معده. دفع فضول کردن آن
معنی اجابت کردن - جستجوی لغت در جدول جو
- اجابت کردن
- برآوردن، پاسخ دادن، پذیرفتن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
به هدف خوردن، به نشانه رسیدن تیر و قرعه به او اصابت کرد
تصویب کردن اباحه کردن روا شمردن مباح دانستن
بمزد گرفتن خانه و ملک یا کالایی را در برابر بهایی باستفاده در آوردن و از آن بهره جستن
ثابت کردن، تصدیق کردن
پاسخ گفتن پذیرفتن خواهش کسی: دعوتش را استجابت کرد
نماریدن، فرمان دادن، رازگونگی، اندرز دادن، رایزنی نمودن بسوی چیزی بدست و ابرو و جز آن، فرمودن کسی را فرمان دادن، با حرکتی دست و چشم و ابرو مطلبی را القا کردن برمز نمودن، تقریر کردن بیان کردن، شور کردن مشورت کردن، نصیحت کردن اندرز دادن
فرنودن
فرمان بردن نیوشیدن
ماندن ماندگار شدن درنگ کردن متوقف شدن آرام گرفتن بجای ماندن
پیشوایی کردن، پیشنمازی کردن
داد و ستد کردن بازرگانی کردن بازرگانی کردن داد و ستد کردن معامله کردن
نوشتن تحریر کردن: (تا نوبت وراثت به یعرب بن قحطان رسید اول کسی بود که بخط عرب کتابت کرد)
لجاج کردن، مبالغه کردن
Evidence, Prove, Substantiate
Compete, Contest
заставлять
арендовать
доказывать , доказать , подтверждать
слушать
соревноваться
gehorchen
zwingen
beweisen, untermauern
konkurrieren, wettbewerben
змушувати
орендувати
доводити , довести
слухати
змагатися